سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره

سید بردیا، بهونه زندگی ما

روز آغازت

1394/4/31 17:33
209 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم...نمیتونی بفهمی که چقدر روزهای اخر بارداری خسته وبی رمق بودم وچقدر نگران ودلواپس...

طبق تاریخ سونوگرافی ها آخرین مهلت تولدت 9 فروردین بود..اما تا 22 فروردین طول کشید.. ترس از زایمان ..ترس از سلامتی تو وترس از هجوم بار سنگین مسولیت مادر شدن......پیاده روی های دو ساعته هرروز. مراجعات مکرر به بیمارستان..تو خیال آمدن به دنیا رو نداشتی.درون من برایت بهترین جا بود انگار...22 فروردین هم خودت نیامدی که اگر به خودت بودی میخواستی همانجا بمانی..

اما همه اینها با دیدن چهر ه تو  وخبر سلامتی تو به پایان رسید...ومن درست مثل یه پر سبک ورها شده بودم..

و این اولین عکسی بود که توی بیمارستان ازت گرفتم:

اولین عکس تو

پسندها (1)

نظرات (2)

مامانی دخمل بلا
31 تیر 94 17:38
بعضی آدم‌ها را نمی‌شود داشت , فقط می‌شود یک جور خاصی دوستشان داشت , بعضی آدم‌ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند , یا تو برای آنها ... اصلا به آخرش فکر نمی‌کنی , آنها برای این‌اند که دوستشان بداری , آن هم نه دوست داشتن معمولی , نه حتی عشق ! یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست , این آدم‌ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم , در کنج دلت تا ابد , یک جور خاص ، دوست داشته خواهند شد ...
سمیه
15 مرداد 94 18:24
بلاخره اومدی خاله .میگن این بچه هایی که تا روزای آخر صبر میکننو نمیان یعنی میدونن دنیا چه جوریه تنت سلامتو الهی به ناز طبیبان نیازمند مباد سید بردیا جان
مامان سید بردیا
پاسخ
از بس که هوشیاره سید بردیا