سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 9 سال و 16 روز سن داره

سید بردیا، بهونه زندگی ما

حرفهای جامونده

1394/5/26 23:56
188 بازدید
اشتراک گذاری

از اونجایی که حرف بسیار بود و غیبت ما طولانی، ی سری حرفها از قلم افتاد..ی سری عکس هست که دوست داشتیم به یادگار توی ولاگم داشته باشم:

جونم واستون بگه که توی این چهارماه فقط ی عکس از من به همراه دخترخاله و پسر خاله جانمان موجوده که اونم من خیلی کوچولو بودم و هنوز یک ماه نداشتم.ارادت بسیار دارم به بهار خانم و آجی غزاله و داداش پارسا.بهار خانم ارشد همه ماست و من کوچولوترینخجالت

حیف که من خیلی کوچولو ام وگرنه با داداش پارسا توی خوراکیش شریک می شدمخندونک امیدوارم به زودی دوباره ی عکس اینچنینی گرفته بشه این دفعه با حضور تموم خاله هاتشویق

اینم من و بابای مهربونم(هزار ماشالله چه پدر و پسر به هم میایم)خجالت :

و این هم خانواده کوچک من:تشویق

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله فاطمه
27 مرداد 94 11:19
قربون تو خوشکل خاله
آجي غزاله
27 مرداد 94 15:57
يادش بخير يعني سه ماه و خرده اي گذشت!!!
مامان سید بردیا
پاسخ
آره خاله..خیلی زود گذشت!!
سمیه
2 شهریور 94 12:38
عزیزمی خاله .میدونی من چقد دلم برات تنگ شده انقددددددددددددددددددددددددد
مامان سید بردیا
پاسخ
خاله جون ما هم کلی دلتنگیم..هم من و هم مامانم.مامانم هربار صداتونو واسم میزاره و دوتایی کلی کیف میکنیم